تخت جمشید از کجا آمد؟
تخت جمشید از کجا آمد؟
عنوان «تخت جمشید» از کجا آمد؟
کد مطلب : ۹۵۰۲۲۶۰۱
تخت جمشید پایتخت پادشاهی ایران که به ۵ عنوان دیگر از جمله پرسپولیس، پرسهپلیس، هزارستون، صدستون و چهلمنار نیز مینامند، دانستنیهای زیادی دارد از جمله اینکه معماران، هنرمندان و زن و مرد طی ۱۲۰ سال با حمایت بیمه کارگری این بنای باستانی را ساختند.
به گزارش مشرق، تخت جمشید یا پارسه (یا پرسپولیس، پرسهپلیس، هزارستون، صدستون و یا چهلمنار) نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتیِ پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده است. این مکان از سال ۱۹۷۹ یکی از آثار ثبت شده ایران در میراث جهانی یونسکو است.
– در سال ۵۱۸ پیش از میلاد بنای تخت جمشید به عنوان پایتخت جدید هخامنشیان در پارسه قرار گرفت. تخت جمشید در شمال شهرستان مرودشت، شمال استان فارس (شمال شرقی شیراز) جای دارد.
– بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوهاش اردشیر یکم با گسترش این مجموعه به گسترش آن افزودند و این بنا به مدت حدود ۲۰۰ سال آباد بوده است.
در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده میکردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.
– یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آنها و همین طور نسبت ارتفاع ستونها به فاصله بین دو ستون، نسبت طلایی است. نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه است که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ایرانیان باستان در معماری است.
– جدا از سازندگان تخت جمشید که داریوش، خشایارشا و اردشیر یکم بودند، اردشیر سوم نیز تعمیراتی در تخت جمشید انجام داد. آرامگاههای اردشیر دوم و سوم در کوهپایه شرقی تخت جمشید کنده شده است.
– بسیاری از آگاهیهای موجود که در مورد پیشینه هخامنشیان و فرهنگ آنها در دسترس است به خاطر سنگنبشتهها و فلزنوشتههایی است که در این کاخها و بر روی دیوارهها و لوحهها آن حکاکی شدهاست.
– تخت جمشید نه فقط یکی از پایتختهای دوره هخامنشیان و مرکزی تشریفاتی، اداری و اقتصادی به شمار میرفته، بلکه الگویی برای هنر ملتهای بعدی هم گشته است. بعدها در اصطخر و نقش رستم به تقلید از پارسه آثاری به وجود آوردند.
– ساسانیان نیز به پارسه احترام مینهادند و به دستور بابک و دو پسرش، اردشیر و شاپور، نقش آنان را به روش سوزنی در دیوار شمالی تالار حرمسرا کندند و شاپور سگانشاه دو کتیبه از خود در کاخ تچر که کاخ داریوش بزرگ بود، باقی گذاشت.
– نام تخت جمشید در زمان ساخت «پارسَه»به معنای «شهر پارسیان» بود. یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسهشهر») خواندهاند. در فارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطورهای ایران مینامند.
– در زمان ساسانیان به تخت جمشید سَت ستون (صد ستون) میگفتند.
به گزارش chtn – در شاهنامه فردوسی آمده است: جمشید پادشاهی عادل و زیبارو بود که نوروز را بر پا داشت و هفتصد سال بر ایران پادشاهی کرد. اورنگ یا تخت شاهی او چنان بزرگ بود که دیوان به دوش میکشیدند.
– صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب و در زمانی که یاد و خاطره پادشاهان هخامنشی فراموش شده بود، مردمی که از نزدیکی خرابههای پارسه عبور میکردند، تصاویر حکاکی شده تخت شاهی را میدیدند که روی دست مردم بلند شده است و از آنجا که نمیتوانستند خط میخی کتیبههای حک شده روی سنگها را بخوانند، میپنداشتند که این همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه خود از آن یاد کرده است. به همین خاطر نام این مکان را تخت جمشید نهادند. بعدها که باستانشناسان توانستند خط میخی کتیبه را ترجمه کنند، متوجه شدند که نام اصلی آن پارسه بوده است.
کتیبه بزرگ داریوش بزرگ بر دیوار جبهه جنوبی تخت جمشید، آشکارا گواهی میدهد که در این مکان هیچ بنایی از قبل وجود نداشته است. وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است.
– نخستین کاوشهای علمی در تخت جمشید توسط ارنست امیل هرتسفلد آلمانی در ۱۹۳۱ صورت گرفت. وی توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود. یافتههای وی هنوز در این مؤسسه نگهداری میشوند.
– در سنگنگارههای تختجمشید هیچکس را نمیتوان در حالت خضوع یا سرافکنده دید و نمایندگان ملل نه به عنوان شکست خوردگان یا برده بلکه همه بهطور یکسان عضو جامعه بزرگ جهانی هستند و همه ملل از مادها تا هندیها، تونسیها، آفریقاییها و یونانیان همه به صورت شخصیت مستقل و متکی به خود نقش شدند.
– در سنگ نگارهای تختجمشید فاصله هر ملت به وسیله یک درخت سرو، که درخت مقدس است، جدا شده است. درجهبندی نمایندگان ملل بر پایه فرهنگ و سابقه یا دوری و نزدیکی آنهاست مانند مادها، ایلامیها، خوزیها، بابلیها، آشوریان.
– راهنمای ملل، پارسی و مادی و یا ایلامی است که دست در دست ملل دیگر جهت راهنمایی مهمانان مشخص شده است و مردم همه ملل آزاد بودند تا از لباس، فرهنگ و زبان خود استفاده کنند در صف نمایندگان و درکل تخت جمشید هیچکس سوار بر اسب نیست، هیچگونه سعی در برتر نشان دادن یا تفاخر پارسیها نسبت به ملل دیگر را نمیتوان دید.
– نمایندگان ملل دستهایشان را به نشانه دوستی به طرف همدیگر دراز کردند. داشتن عصا نشان از مقام و درجه عالیاست، کلاه شیاردار بلند نشانه مقام ارتشی و کلاه بلند ساده نشانه از بزرگی و کلاه استوانه کوتاه نشانه از کارمند درباری و گارد سلطنتی و خدمتگزاران است.
– باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید و احتمالاً بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با این کار نابود کرد.
منبع: تسنیم