داستان حضرت صالح علیه السلام
حضرت صالح علیه السلام
حضرت صالح از پیامبران عظیم الشانی است که نام مبارکش نه بار در قرآن ذکر شده است.ایشان در ۱۶ سالگی به پیامبری مبعوث وتا ۱۲۰ سالگی به ارشاد قومش پرداخت ولی جز اندکی به او ایمان نیاوردند.ایشان ۲۸۰ سال عمر کرد وقبرش در وادی السلام نجف میباشد.
حضرت صالح؛ یکی از طوایف قوم ثمود و از نوادگان «سام» پسر حضرت نوح؛ است. خداوند او را به پیامبری برای هدایت قوم ثمود برگزید. این قوم میان شهر مقدس مدینه و شام سکونت داشتند و گویا اکنون هم آثار و علائم ساختمانهای آنها در آنجا به جای مانده است و به محل سکونت ایشان «فج الناقه» گفته میشود.
قوم ثمود بسیار متمول و ثروتمند بودهاند و دارای باغ و زمین و دامهای زیادی بودهاند و بسیار علاقمند به زندگی دنیا بودهاند و بسیار خوشگذران و عیاش بودهاند و از حیث مذهب بتپرست بودهاند و در نتیجه خداوند پیامبری را به نام صالح؛ که از فامیل و طایفه خودشان بود برای هدایت ایشان برانگیخت.
چنانکه خداوند میفرماید:
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُّجِیبٌ. (هود/۶۱)
«و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را [فرستادیم] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید؛ شما را جز او هیچ معبودی نیست، و او شما را از زمین به وجود آورد و از شما خواست که در آن آبادانی کنید؛ بنابراین از او آمرزش بخواهید، سپس به سوی او بازگردید؛ زیرا پروردگارم [به بندگانش] نزدیک و اجابت کنندهدعای آنان است.»
یعنی اینکه از خدا طلب آمرزش کنید و توبه کنید و از گناهان و کارهای ناروا و بتپرستی دست بردارید، همانا خدای من به به بندگان خود نزدیک است و به تمام احوال و اوضاع ایشان آگاه است و اگر انسان همراه با توبه و استغفار به درگاه خدا پناه ببرد و نیایش کند خداوند از روی لطف و کرم خود آن را میپذیرد.
قَالُواْ یَا صَالِحُ قَدْ کُنتَ فِینَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ مُرِیب (هود/۶۲)
«قوم ثمود گفتند: ای صالح پیش از این مایه امید ما بودی آیا ما را از پرستش چیزهایی که پدرانمان میپرستیدند نهی میکنی؟ ما راجع به آنچه ما را بدان دعوت میکنی به شک و تردید عجیبی گرفتار آمدهایم.»
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ. (الشعراء/۱۴۴)
حضرت صالح؛ به قوم ثمود گفت: «پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید.»
أَتُتْرَکُونَ فِی مَا هَاهُنَا آمِنِینَ. (الشعراء/۱۴۶)
«آیا چنین تصور میکنید که جهان برای جاودانگی است؟ و شما در نهایت امن و امان در ناز و نعمت جهان رها میشوید؟»
در نتیجه این همه ارشاد و تبلیغات حضرت صالح برای قوم ثمود، عدهای از افراد بیبضاعت و تهیدست از او پیروی کردند و به او گرویدند ولی افراد متمول و ثروتمند همچنان متمرد و خیرهسر به حال خود باقی ماندند.
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ. (الشعراء/۱۵۳)
«و گفتند ای صالح تو از زمره جادوشدگان و دیوانگان هستی و بس.»
مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآیَهٍ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ. (شعراء/۱۵۴)
«تو انسانی همچون خود ما هستی و از خود ما بیش نیستی اگر از زمره راستگویانی معجزهای را به ما بنما.»
حضرت صالح؛ فرمود: شما چه معجزهای میخواهید. گفتند: فردا جهت انجام مراسم جشن به صحرا میرویم ما و شما هر یک از خدای خود درخواست چیزی را بکند، هر کدام جواب داد و کار انجام داد از آن خدا پیروی میکنیم.
حضرت صالح؛ موافقت کرد. بتپرستان شروع به دعا و نیایش بتهای خود کردند ولی هیچ اثر و کاری از طرف بتها به وجود نیامد. بعداً جندع پسر عمرو که رئیس بتپرستان بود خطاب به حضرت صالح؛ گفت: اگر در ادعای خود صادق و راستگو هستی از خدای خود بخواه که شتری ماده از این سنگ بیرون بیاید و در نظر مردم بزاید و شیر آن برای این جماعت کافی باشد و اگر این کار انجام شود به تو ایمان میآوریم در آن هنگام به فرمان و امر خداوند حضرت جبرئیل به نزد حضرت صالح آمد و گفت: خداوند میفرماید:
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَهِ فِتْنَهً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ. وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَهٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ. (قمر/۲۷-۲۸)
«[به صالح گفتیم:] ما برای آزمایش آنان یقیناً آن ماده شتر [درخواست آب آشامیدنی میان آنان و ماده شتر تقسیم شده است؛ هریک در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند».
یعنی اینکه و شکیبائی داشته باش که خدا با توست و دستشان را از اذیت و آزارت کوتاه خواهد کرد و با ایشان پیمان ببند که شتر را از بین نبرند ولی میتوانند از شیر آن استفاده کنند و اگر شتر را بکشید و از بین ببرید عذاب الهی بر شما نازل میشود.»
حضرت صالح؛ با بتپرستان چنین پیمان را بست و آنها هم در این هنگام حرف حضرت صالح؛ را قبول کردند. حضرت شروع کرد به دعا کردن و پیروان او هم آمین میگفتند ناگاه به فرمان خداوند سنگ همراه با یک ناله و صدای عجیب شکافته شد و یک شتر ماده زیبا در آن خارج شد و بعد از مدتی شتر زائید و پر شیر شد.
قَالَ هَذِهِ نَاقَهٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ. (شعراء/۱۵۵)
حضرت صالح؛ فرمود: «این ماده شتری است [که به اذن خدا به عنوان معجزه من از دل کوه بیرون آمد] سهمی از آب [این چشمه] برای او، و سهم روز معینی برای شماست.»
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ. (شعراء/۱۵۶)
«کمترین آزاری به آن نرسانید که اگر چنین کنید عذاب روز بزرگ شما را فرو خواهد گرفت».
در نتیجه قوم ثمود که ۹ طایفه بودند بیشتر آنها با مشاهده این معجزه عظیم از بتپرستی دست کشیدند و ایمان آوردند تا مدتی نوبت آب رعایت شد و شتر در نوبت خود تمام آب چاه را مینوشید و معجزه بزرگ در این بود هنگامی که شتر آب چاه را مینوشید و آنرا میدوشیدند، شیر آن برای همه خانواده کفایت میکرد.
رؤسای قوم ثمود و کسانی که هنوز ایمان نیاورده بودند با هم جمع شدند و مسلمانها را نیز دعوت کردند و به مؤمنین گفتند:
… أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ. (اعراف/۷۵)
«آیا شما یقین دارید که صالح از سوی پروردگارش فرستاده شده؟ گفتند: به طور یقین ما به آیینی که فرستاده شده مؤمنیم.»
«مؤمنین گفتند: ما به آنچه حضرت صالح بدان مأموریت یافته است ایمان داریم.»
قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ. (اعراف/۷۶)
«کافران خطاب به مؤمنین گفتند: ولی ما به آنچه شما به آن ایمان دارید، ایمان نداریم.»
بالاخره گروه کافران چند نفری را برای کشتن شتر انتخاب کردند.
فَعَقَرُواْ النَّاقَهَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ. (اعراف/۷۷)
«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگار خود سرکشی نمودند و گفتند: ای صالح اگر راست میگویی که از زمره پیغمبرانی، آنچه را که به ما عذاب الهی وعده میدهی بر سر ما بیاور».
به فرمان الهی جبرئیل نزد حضرت صالح؛ آمد و گفت: به ایشان بگو که فقط سه روز برای نزول عذاب باقی مانده است.
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ ثَلاَثَهَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ. (هود/۶۵)
پس حضرت صالح؛ «به ایشان گفت در خانه و کاشانه خود سه روز زندگی کنید. این وعدهای است که دروغ نخواهد بود.»
فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ. (هود/۶۶)
«هنگامی که فرمان ما مبنی بر عذاب قوم ثمود در رسید، صالح و مؤمنان همراه او را در پرتو لطف و مرحمت خود نجات دادیم.»
حضرت صالح؛ و پیروانش به طرف شام رفتند و در عمر ۵۸ سالگی در آنجا وفات یافت.
وَأَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ الصَّیْحَهُ فَأَصْبَحُواْ فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ. (هود/۶۷)
«صدای شدید، افراد ستمکار قوم ثمود را در بر گرفت و در خانه و کاشانه خود خشکیدند و بر روی افتادند.»
ـــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ ــــــ
مؤلف: استاد محمّد شلماشی
مترجم: احمد نوربخش